محل تبلیغات شما
بسم الله الرحمن الرحیم مردی از نواده‌های عمر بن خطاب، در مدینه با امام کاظم (ع) دشمنی می‌کرد و هروقت به او می‌رسید، با کمال گستاخی به علی (ع) و خاندان رسالت ناسزا می‌گفت و بدزبانی می‌کرد. روزی بعضی از یاران، به آن حضرت عرض کردند: به ما اجازه بده تا این مرد تبه کار و بدزبان را بکشیم. امام کاظم (ع) فرمود: نه، هرگز چنین اجازه ای نمی دهم. مبادا دست به این کار بزنید. این فکر را از سرتان بیرون نمایید. روزی از آنها پرسید: آن مرد اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه ای در

نماز مطلوب از دیدگاه قرآن

صبحدم صد بار صلوات فرستادن 

گناهان کبیره از گفتار امام صادق (علیه السلام)

ع ,امام ,کاظم ,ای ,روزی ,مرد ,امام کاظم ,کاظم ع ,دهم مبادا ,نمی دهم ,ای نمی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر توسعه تکنولوژی دانش آوران وبلاگ پسر آبی (Blue Boy)